۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

دیدار شاعران - کارول ان دافی



روز جمعه 6 نوامبر 2009 کارول ان دافی (Carol Ann Duffy) برای شعرخوانی به دانشگاه آمد. کارول ان دافی سال گذشته خبرساز شد چون به مقام ملک الشعرایی بریتانیا برگزیده شد تا جانشین شاعر بلندقد! اندرو موشن شود. وی نخستین اسکاتلندی و نخستین زن و نخستین دوجنس گرایی بود که به این مقام دست یافت و ملکه با تایید انتخاب او یکی دیگر از تابوهای خانواده ی سلطنتی را هم نادیده گرفت تا به تبعیض ناروا علیه همجنس گرایان و دوجنس گرایان متهم نشود. پس از مرگ تد هیوز در سال 1999 هم کارول ان نامزد این سمت بود اما اندرو موشن برگزیده شد و در سال 2009 پس از پایان دوره ی 10 ساله ی اندرو موشن کارول ان دافی ملکه الشعرا شد.


کارول ان دافی در 23 دسامبر 1955 در گلاسگو- اسکاتلند در یک خانواده ی کاتولیک ایرلندی تبار به دنیا آمد. از کودکی کتابخوان قهاری بود و از 11 سالگی شعر می نوشت. در 16 سالگی اولین جزوه ی شعرش چاپ شد. در سال 1977 از دانشگاه لیورپول لیسانس فلسفه گرفت و البته بعدها 3 دانشگاه مختلف به او دکترای افتخاری اهدا کردند. از سال 1996 به عنوان استاد شعر در دانشگاه متروپولیتن منچستر استخدام شد و هم اکنون هم در همان دانشگاه رییس دانشکده ی نویسندگی خلاق است. وی علاوه بر شعر نمایشنامه های متعدد هم نوشته و در شعر کودکان هم نام و آوازه ای دارد. موضوعات شعر او برگرفته از تجربیات روزمره و تخیل غنی هستند. خودش گفته است: " من در شعر علاقه به استفاده از کلمات خاص و جذاب مثل شیموس هینی ندارم. دوست دارم کلمات ساده را به نحوی پیچیده به کار ببرم. در هر شعر سعی دارم حقیقتی را آشکار کنم. پس شروع شعر های من نمی تواند تخیل صرف باشد".


برخی از شعر های او جزو برنامه ی درسی مدارس است (قابل توجه مدارس و حتی دانشکده های ادبیات ایران که انگار از وجود چیزی به عنوان ادبیات معاصر هم بی خبرند ). وی جوایز زیادی برده است که مهمترین شان عبارتند از: جایزه ی سامرست موام - جایزه ی دیلان تامس- جایزه ی تی اس الیوت و جایزه ی ویت برد( یاد مترجمی افتادم که در یکی از نشریات ایران در باره ی تدهیوز مطلبی ترجمه کرده و از جمله نوشته بود که او جایزه ی "نان سفید" را برده است. مترجم نامبرده گویا از فرط دقت و فراست Whitbread را White Bread خوانده و آن را به نان سفید برگردانده بود بی آنکه فکر کند برنده ی جایزه شاعر بوده نه نانوا. ) عناوین برخی از مجموعه اشعار دافی به قرار زیر است:
پنجمین آواز آخر (1982)
زن برهنه (1985)
فروش منهتن (1987)
کشور دیگر (1990)
گزیده ی اشعار (1994)
اناجیل زنانه (2002)
به اضافه ی تعدادی نمایشنامه و کلی مجموعه شعر برای کودکان


یک شعر از کارول ان دافی


کار آفرینی


گالیور رو با کشتی فرستاده اند شمال
کنار شهر دراز کشیده
خوابیده
خرناسه هاش در شب مثل غرش رعده.


اینجا ما فکر می کنیم بهش مواد خوروندن
یا خواب می بینیم اون یه منظره س
که ممکنه خودشو از رو زمین جمع کنه و راه بیفته


اونا گفتن این طنابا رو بگیرین
ببندینش
بهتون دستمزد میدیم
گالیورو با این طنابا ببندین


من تمام روز روی زانوی چپش عرق ریختم
تا وقتی که خورشید پشتش غروب کرد
و ابرا رو چشماش جمع شدن


و تاریکی روی شونه هاش نشست
مثل یک شغل


۹ نظر:

ناشناس گفت...

testing comment !

احسان برات پور گفت...

سلام
حالتون چطوره
یادی از مانمی کنی استاد؟
گرچه ماییم شاد با هر یاد

علیرضا آبیز گفت...

سلام احسان جان
من خوبم و به یاد همه ی دوستان از جمله احسان نازنین هم هستم.

محمدرضا گفت...

با سلام بر شما
خوش بگذرد در آستانه ی بهار میهن
و در نیم خزان غربت

بخش نظر در وبلاگ انگلیسی تان مشکل دارد
اگر وقتی شد آن را هم راه بندازید تا بعضی حرفها را که نمی توان به فارسی زد به زبانی دیگر بگوییم.
با تشکر وتبریک پیشاپیش روز اهوراییان .نوروز ...!
آخر هوا بد جوری فریاد بهار می زند!

علیرضا آبیز گفت...

به چشم! من هم سال نو را پیشاپیش به شما شادباش می گویم و آرزوی شادکامی برایتان دارم

جهان آبادی گفت...

سلام علیرضا حسنی آبیز!
تو را می شناسم مرا می شناسی؟

Alireza Abiz گفت...

سلام برادر جهان آبادی! مگر کسی هم هست در ملک خراسان که تو را نشناسد؟ بالاخره دست از سر آقای امیر برزگر برداشتی یا نه؟؟؟

علی یاری گفت...

درود بر جناب آبیز!
خواندم و لذت بردم. همواره خواندن شعرهای شما به من حس خوبی میده به جان کریم لویمی مرتد...!
از ارسال کتابها هم بسیار سپاس.
به سمت وبلاگ من هم سر بچرخون قربان.
بهتون لینک دادم لطفا لینک منو هم اضافه کنین.

ناشناس گفت...

سلام
این خیلی شعر ِ خوبی ست. :)

ارسال یک نظر